معنی شاله مار - جستجوی لغت در جدول جو

شاله مار

لغت نامه دهخدا

لاله زار

(دخترانه)

زمینی که در آن لاله فراوان روییده است

فرهنگ نامهای ایرانی

شالی کار

کسی که برنج می کارد

فرهنگ فارسی عمید

لاله زار

جایی که گل لاله فراوان روییده باشد

فرهنگ فارسی عمید

لاله سار

مرغی خوش آواز، برای مثال پراگنده با مشک دم سنگ خوار / خروشان به هم شارک و لاله سار (خطیری - شاعران بی دیوان - ۲۹۲)

فرهنگ فارسی عمید

بالش مار

سرگین گردان، حشره ای سیاه و پردار، بزرگ تر از سوسک های خانگی که در بیابان های گرم پیدا می شود و بیشتر روی سرگین حیوانات می نشیند و آنرا با چرخاندن حمل میکند، سرگین غلتان، سرگین گردانک، خروک، خبزدو، خبزدوک، خزدوک، کوزدوک، چلاک، چلانک، کستل، گوگار، گوگال، تسینه گوگال، گوگردانک، کوز، جعل، قرنبا

سِرگین گَردان، حشره ای سیاه و پِردار، بزرگ تر از سوسک های خانگی که در بیابان های گرم پیدا می شود و بیشتر روی سرگین حیوانات می نشیند و آنرا با چرخاندن حمل میکند، سِرگین غَلتان، سِرگین گَردانَک، خَروَک، خَبَزدو، خَبَزدوک، خَزدوک، کَوَزدوک، چَلاک، چَلانَک، کَستَل، گوگار، گوگال، تسینه گوگال، گوگَردانَک، کَوَز، جُعَل، قُرُنبا

فرهنگ فارسی عمید

شعله بار

وشخبار گستراننده زبانه آتش

فرهنگ لغت هوشیار

بالش مار

جنس ماده سوسک حمام

فرهنگ لغت هوشیار

کاسه مار

نوعی مار: (قدرت انگیخته زخاک انفاق کاسه ماری بصورت آدم) (حکیم شرف الدین)

فرهنگ لغت هوشیار

گاله وار

بقچه ای چهار گوش که هر دو گوشه از آنرا بهم گره زنند و شبیه گاله سازند و در آن علف برگ درختان شبدر یونجه و غیره ریزند و از باغ ها و صحرا های اطراف بدهستان نقل کنند

فرهنگ لغت هوشیار

لاله کار

کارنده لاله کشت کننده لاله: بکار زار بکاریز خون گشادن چشم بنفشه سمن آمیغ لاله کار تو باد، (سوزنی لغ)

فرهنگ لغت هوشیار

لاله سار

مرغی است خوش آواز و سر سرخ: پراکنده با مشکدم سنگخوار خروشان بهم شارک و لاله سار. (خطیری یا اسدی لغ)

فرهنگ لغت هوشیار

لاله زار

زمینی که در آن لاله بسیار کاشته باشند لاله ستان: عرصه روزگار از خون کشتگان لاله زارشد. جای روئیدن، لاله بسیار، لالستان

فرهنگ لغت هوشیار